کاملان آزاد دو طایفه اند که چون ترک کردند و آزاد و فارغ گشتند، دو شاخ پیدا آمد. بعضی بعد از ترک عزلت و قناعت و خمول اختیارکردند، و بعضی بعد از ترک رضا و تسلیم و نظاره کردن اختیار کردند، مقصود همه آزادی وفراغت بود. بعضی گفتند: آزادی و فراغت در ترک و عزلت و قناعت و خمول است، و بعضی گفتند: آزادی و فراغت در ترک و رضا و تسلیم و نظاره کردن است. این هر دو طایفه در عالم هستند و هر یک بکار خود مشغولند، آن طایفه که عزلت و قناعت و خمول اختیار کردند دانستند که چنانکه برا عسل گرمی همراهست و چنانکه با کافور سردی همراهست، با دنیا و صحبت اهل دنیا تفرقه و پراکندگی همراهست،پس ترک کرده اند و دوستی دنیا از دل قطع کرده اند. اگر ناگاه اتفاق چنان میافتد، چیزی از دنیاوی روی بدیشان مینهد، یا چیزی از تنعّمات و لذّات دنیاوی ایشان را میسّر میشود یا صحبت اهل دنیا پیش میآید، قبول نمیکنند و میگریزند. چنانکه دیگران از شیر و پلنگ و مار و کژدم میترسند و می گریزند، ایشان از دنیا و اهل دنیا میترسند و میگریزند.
برچسب ها بـ ‘قناعت’
عزیزالدین نسفی 11
یکشنبه, 14 فوریه, 2021دل نوشته 36
شنبه, 4 ژانویه, 2020در کتاب کلیدر محمود دولت آبادی در جلد دهم شخصیتی به نام سیدشرضا تربتی ،گل محمد قهرمان داستان را نصیحت می کند:
من به قیمت خونم این مردم را، این رعیت مردم را شناخته ام گل محمد. تو خود هم در این ایام باید دستگیرت شده باشد که با چه جور خلایقی سر و کار داشته ای.
مردمی که تا بخواهی طمعکار هستند و در همان حال مثل مورچه به کمترین رزق و روزی هم قانعند. جماعتی ذلیل و دروغگو که امید و آرزوهایشان هم مثل خودشان ذلیل و کوچکند. این جور آدمها مرد کارهای بزرگ نیستند. پیش پای پهلوان زانو میزنند، پهلوان را می پرستند،اما خودشان پهلوان نیستند. نمی توانند پهلوان باشند. اینست که همیشه ی خدا چشم و دهانشان باز است تا دیگری برایشان کاری بکند. برای همین است که قدرت پرست هستند، تفاوتی هم برایشان ندارد که این قدرت از کجا، کی و چی باشدفقط دنبال این هستند تا قدرتی را پیدا کنند، حتی قدرتی را برای خود بسازند و بتراشند و آن را بپرستند. فرقی برایشان نمیکند،این قدرت یک روز تو هستی و یک روز دیگری. برای همین، همیشه مهیا هستند تا تو را پیش پای قدرتی قدرتمندتر قربانی کنند. چون به قدرت اعتقاد باطنی. ندارند، فقط آن را می پرستند. می ترسند و می پرستند این جماعت، این جماعتی که من می شناسم به دو چیز عادت کرده اند: نکبت و قدرت. نکبت را با قناعت تحمل می کنند و قدرت را با ترس و پرستش. پس دشمن نکبت و قدرت هم باید بتواند با تازیانه و قدرت با آنها سخن بگوید. بندگان قدرت! قدرت هر چقدر قوی تر باشد، آنها در برابرش نرم تر تسلیم میشوند و سر فرود میآورند.
لابد فکر می کنی که چرا همه اش چشم به دیگری دارند! این برای آنست که هرگز خودشان را آدم حساب نمیکنند. از من بشنو گل محمد،این مردمی که من دیده ام هرگز خودش را به چشم آدم مختار و صاحب حق نگاه نمیکند. هرگز در باطن خودش به دنبال خودش نمیگردد. همیشه ی خدا چشم به یک چیزی،به یک قدرتی دارد که ظهور کند و نجاتش بدهد. من فقط یک چیز را میدانم و یقین دارم و روی این یقینم حاضرم قسم بخورم، حاضرم قسم بخورم که ما مردم هنوز صغیر هستیم و هنوز به کفیل، محتاجیم. یکی دیگر، یک چیز دیگر، همه اش یک چیزی یک قدرتی که ما باورمان بشود با ما فرق دارد، که ما باورمان بشودکه غیر از خودمان است.همیشه ما به دنبال آن هستیم.چرا؟برای اینکه ما به خودمان ایمان نداریم، ما خودمان را دخل آدم حساب نمیکنیم. اینکه دیگران مارا آدم حساب نکنند یک چیز است، اما اینکه ما خودمان را آدم حساب نکنیم یک چیز دیگر است. این مردمی که من می شناسم هنوز به خود نیامده، هنوز خودش را به حساب نمی آورد.برای همین هم نمیتواند از خودش بگذرد،نمی تواند خودش را فدای خودش بکند. هیچ امیدی به خودش ندارد. هیچ چیزی را از خودش نمی داند. خودی ندارد و باوری به خودش ندارد.
مصاحبه با حجت الاسلام زائری
شنبه, 5 سپتامبر, 2015فرض کنید قانون نهی از منکر تصویب شد ولی اگر منکری در جامعه به عنوان منکر پذیرفته نشد، چه کنیم. کل فروش یک کتاب 200 نسخه هم نیست و ما برای آن قیصریه را به هم میزنیم ولی به این توجه نداریم که زن جنایتکار در دادگاهها با چادر است. به این توجه نداریم که گداها در خیابان با چادر هستند. مشکلات فرهنگی ما جای دیگری است. ما از آموزش و پرورش نگرانیم. با وجود این همه نگرانی در مورد آموزش و پرورش ببینید بودجهاش چقدر است؟ بودجه انجمناسلامیهای دانشآموزی ما را بودجه نهادهای فرهنگی دیگر مقایسه کنید.
فرهنگ مانند هواست و مسئلهای ضروری برای جامعه است. دستگاهها باید خودشان را محاسبه کنند که در این سال که مزین به شعار فرهنگی است چه کاری انجام دادند؟ ما اگر بخواهیم سیاه نمایی و سفید نمایی نکنیم و واقع نمایی کنیم، میفهمیم که وضعیت بد است. وضعیت فرهنگی از وضعیت هوای خوزستان بدتر است و دستگاههای مسئول در این زمینه از مسئله ریزگردها مقصرتر هستند.
زائری گفت: یکی از مشکلات اصلی ما مسئولین فرهنگی هستند. مسئول فرهنگی که صبح تا شب در اتاق خودش هست و بولتن میخواند و هیچ ارتباطی با جامعه ندارد، چگونه میخواهد مشکلات فرهنگی را برطرف کند؟ متاسفانه مسئولی که نه نشریه منتشر کرده است، نه فیلم ساخته و نه هیچ کار فرهنگی دیگری انجام داده و خودش میگوید تمام هفته از اتاقش بیرون نمیرود، سرنوشت جامعه را در دست گرفته است.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: امام خمینی(ره) جملهای دارند با این مضمون که برای نشر حقایق الهی باید از آبرو هم گذشت. میدان فرهنگی نیاز به کسانی دارند که از آبرو خود بگذرند. کسانی برای این انقلاب خون دادند و اکنون برای آن باید آبرو گذاشت. کار فرهنگی با کار اداری پیش نمیرود. برای برخی اول جایگاه مهم است، این که سر ایتام چه میآید مهم نیست. اینکه جوانان و زنان ما چه اعتقادی دارند، مهم نیست. بقدری این شکاف زیاد است که نمیشود گفت مسئولین فرهنگی ما از جامعه خبر دارند. وقتی سند و کتاب و کاغذ با واقعیت جامعه ارتباطی ندارد، نمیتوان به آن امید داشت. البته من در زمینه فرهنگ امیدوارم همانطور که در علم نانو و علوم هستهای پیشرفت کردیم در حوزه فرهنگ هم دکتر علی محمدی و احمدی روشنهایی داریم که فرهنگ را پیش میبرند. البته برای مقابله با انها دیگر ترورشان نمیکنند بلکه انقدر آنها را به مسائل حاشیهای درگیر میکنند که تمام مسئله آنها مسائل حاشیهای شود که آخر ماه دستمزد کارمندهایشان را چگونه بدهند و پول کاغذ از کجا بیاورند.
وقتی فساد و زیر میزی گرفتن کل جامعه را گرفت، دیگر نمیتوان امر به معروف کرد. بنده و بقیه مسئولان فرهنگی کشور همه سر کاریم. اتفاق دارد در تبلیغات بانکها، در شهرداریها و در زیرمیزی دادنها میافتد. وقتی فقط 1 درصد بودجه برای فرهنگ است که آن هم محقق نمیشود، باید چه کرد. همه ما سر کار هستیم.
ما فکر میکنیم که در صداوسیما اگر چیزهایی را بگوییم چه میشود. ملت همه این مسائل را میدانند. پنجاه سال پیش اگر چیزی از تلویزون گفته نمیشد، مردم آن را نمیفهمیدند نه الان. امروز دیگر این چیزها و پارازیت و فیلتر جواب نمیدهد. ما تا وقتی براساس دیدگاهی که قرنها است وجود دارد که حاکمیت با دستور خودش میتواند تاثیرگذار باشد، پیش میرویم، نمیتوانیم تاثیرگذار باشیم.
زائری در ادامه گفت:انقلاب ما انقلاب ارزشها بود. انقلاب ذاتا تحول فرهنگی بود. دیروز ولنتاین بود، گزارشی داریم که دیروز افرادی به فروشگاه میرفتند و 4 میلیون تومان پول شکلات میدادند تا به دوست دختر یا دوست پسرشان هدیه کنند. باید دید در جامعه ما چه خبر است؟ در دوره اول مجلس، نمایندگان یک ریال هم خرج تبلیغات نمیکردند اما الان میلیاردی خرج میکنند، باید دید در جامعه چه خبر است؟ باید بپذیریم وزارت ارشاد مشکل نیست. مشکل مجوز دادن وزارت ارشاد به یک خواننده زن نیست. فرد می توانند آهنگ همان خواننده را در اینترنت گوش دهد. اتفاقات دارد در تبلیغات بازرگانی میافتد. جوانی که باید با قناعت زندگی خود را آغاز کند با تبلیغات به او القا می کنیم که باید آشپزخانهات 300 میلیونی باشد. عامل اصلی قضیه تجمل گرایی است.
زائری در ادامه گفت: متاسفانه مسئولان سعه صدر ندارند. از یک طرف دزد آمده و خانه را می زند و ما اینگونه نشستهایم. دختر در پارک است، پسر معتاد و بی کار است، سن فحشا امده پایین و … بعد مسئول فرهنگی به من گوید لبخند بزن. امیرالمومنین وقتی میبیند چه اتفاقی در جامعه میافتد فریاد میکشند.
اتوبوس
شنبه, 14 دسامبر, 2013عجب نعمتی است این اتوبوس های حمل و نقل عمومی!
گاهی اوقات همسفران و هم صحبت هایی پیدا می کنی که با گفتار و رفتار خود به تعمیر قسمت های خراب روحت می پردازند!
دیروز یکی از همین ها نصیب من شد.اتوبوس در راه افتادن تعلل می کرد و او گفت:اگر پیاده می رفتیم،زودتر می رسیدیم و همین باب گفتگو را باز کرد.
در حین صحبت هایش می گفت:
داخل این ماشین های چند صد میلیونی را نگاه کن.هیچکدام چهره بازی ندارند.معلوم است که دل خوشی از زندگی ندارند در حالی که همین شصت هفتاد سال قبل فلان تاجر معروف خری داشت و با آن به همه جا می رفت و همیشه هم شاکر و خرسند بود!راست می گفت .من هم از این نوع آدم ها در خاطرم سراغ داشتم.می گفت :علت این امر جنس ایمانشان بود،ایمانی که برایشان قناعت،صبر،شکر و شادی ایجاد می کرد.
صبح ها خیلی زودتر از حالای ما بیدار می شدند اما اصلا مثل مردم امروز اخمو و ناراحت از خانه بیرون نمی آمدند.
و خیلی مطالب دلنشین و درست دیگر گفت و گفت و گفت و عاقبت پرسید:
راستی حالا که همه این ها را دادیم ،جایش چه گرفته ایم؟
من جوابی برایش نداشتم.شما دارید؟
آتش بدون دود 8
سه شنبه, 8 اکتبر, 2013تنها،هرچقدر هم که قوی باشد،باز ضعیف است.
درافتادن با حقیر،حقارت می آورد
******************************
این درد است که مرد را مرد می کند و جوان را پیر،ماه و سال که کاره ای نیستند!
*****************************
انسان برای خطا کردن و جبران خطا،زاییده می شود.خطا،دلیل تازگی راه است،دلیل رشد،دلیل باز شدن،و دلیل اینکه انسان نمی خواهد و نمی تواند فقط به تجربه شده ها قناعت کند.
******************************
من رذل و موذی و حیله گر نیستم تا دشمن نداشته باشم.اگر بی دشمن بمانم،تنها دلیلش این است که هدفم را از یاد برده ام،چرا که هیچ هدف بزرگی وجود ندارد که دشمنان حقیری نداشته باشد.
کمی بیاندیشیم 52
یکشنبه, 2 ژوئن, 2013دنیا پر از تباهی است؛
نه به خاطر وجود آدم های بد؛
بلکه به خاطر سکوت آدم های خوب …!
*****************
درد من مرگــــ مردمی استـــــ که گدایی را قناعتـــ ،
بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لبـــــ این حماقتها را
حکمتـــــ خدا مینامند.
“گاندی”
********************
در واقع ما همیشه خواستیم یک منجی بیاید و حال ما را دگرگون کند در حالی که با یک نفر کا درست نمی شود بلکه همه باید
به نوبه خود از داخل و پیرامون خود سازندگی را شروع کنند
داستاني از بودا
شنبه, 5 مارس, 2011می گويند بودا هر گاه با بی احترامی يا بد رفتاری کسی مواجه ميشده…از او تشکر می کرده است! وقتی علت را می پرسيدند.. بودا می گفته است: زندگی آينه ای است که ما خود را در آن می بينيم. نوع رفتار ديگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان خود را به پای چوبهی اعدام می کشانی ! بدان صاحب عقلی هستی بسان طناب . و اگر مخالفان خود را به زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس . و اگر با مخالفان خود به جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو . و اما اگر با مخالفان خود به بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به سخنان حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی بسان عقل
از بابا افضل کاشانی
یکشنبه, 20 فوریه, 2011
عيبي است بزرگ بر کشيدن خود را |
و ز جمله خلق برگزيدن خود را |
از مردمک ديده ببايد آموخت*********** |
ديدن همه کس را و نديدن خود را |
بداصل گدا چو خواجه گردد نه نکوست |
فرقي ننهد ميانهي دشمن و دوست |
گر دايره کوزه ز گوهر سازند*********** |
از کوزه همان برون تراود که در اوست |
اي دل تو ز خلق هيچ ياري مطلب |
و ز شاخ برهنه سايه داري مطلب |
عزت ز قناعت است و خواري ز طمع************ |
با عزت خود بساز و خواري مطلب |
چندين غم مال حسرت دنيا چيست |
هرگز ديدي کسي که جاويد بزيست |
اين يک نفس که در تنت عاريت است************ |
با عاريتي عاريتي بايد زيست |
بالا مطلب زهيچ کس پيش مباش |
چون مرهم نرم باش و چون نيش مباش |
خواهي که ز هيچ کس به تو بد نرسد************ |
بدخواه و بد آموز و بد انديش مباش |
تا چند کني اي تن بي شرم گناه |
يک لحظه نمي کني بدين چرخ نگاه |
با موي سياه امدي نامه سفيد************* |
با موي سفيد مي روي نامه سياه |
گر زانکه هزار بنده آزاد کني |
ور زانکه هزار مسجد آباد کني |
ور زانکه هزار شب در آيي به نماز |
آنت ندهد که خاطري شاد کني |