محققين و مورخين غربى كه به منابع مختلف تاريخى از يونانى و رومى و سريانى و ارمنى و عربى دستيافتهاند-بعلاوه حفريات اخير كمك فراوانى در كشف حقايق تاريخى به آنها كرده است-اتفاق نظر دارند كه نظام طبقاتى ايران ريشه قديمىتر دارد.كريستن سن كه به همه اين منابع دست داشته و مدت سى سال در تاريخ ايران در زمان ساسانيان كار كرده است و شايد تاكنون هيچ كس به پاى او نرسيده باشد،در مقدمه كتاب و همچنين در فصل دوم كتاب خود (مفصل در اين باره بحث مىكند.طالبان مىتوانند به آن مراجعه نمايند.
كريستن سن مدعى است كه اصطلاح متداول مورخين اسلامى تحت عنوان«العظما»و«اهل البيوتات»و«الاشراف»كه از شخصيتهاى آن عهد و يا دورههاى بعد ياد شده است،ترجمه ادبى كلمات پهلوى:«و اسپوهران»و«ازاذان»و«بزرگان»است .ما بحثخود را با استفاده از تحقيقات كريستن سن و ديگران به نظامات اجتماعى ايران در زمان ساسانيان اختصاص مىدهيم.
كريستن سن در فصل هفتم كتاب خود،تحت عنوان«نهضت مزدكيه»،احوال اجتماعى ايرانيان،طبقات جامعه،خانواده، حقوق مدنى ايران را به عنوان مقدمه مورد بحث قرار مىدهد.مىگويد:
«جامعه ايرانى بر دو ركن قائم بود:مالكيت و خون(نژاد).بنا بر نامه«تنسر»حدودى بسيار محكم،نجبا و اشراف را از عوام الناس جدا مىكرد.امتياز آنان به لباس و مركب و سراى و بستان و زن و خدمتكار بود…بعلاوه،طبقات از حيث مراتب اجتماعى درجاتى داشتند،هر كس را در جامعه درجه و مقامى ثابتبود.و از قواعد محكم سياستساسانيان يكى اين را بايد شمرد كه هيچ كس نبايد خواهان درجهاى باشد فوق آنچه به مقتضاى نسب به او تعلق مىگيرد…قوانين ملكتحافظ پاكى خون خاندانها و حفظ اموال غير منقول آنان بود.در فارسنامه عبارتى است كه ظاهرا ماخوذ از«آيين نامگ»عهد ساسانيان است:«عادت ملوك فرس و اكاسره آن بودى كى از همه ملوك اطراف چون صين و روم و ترك و هند دختران ستدندى و پيوند ساختندى و هرگز هيچ دختر بديشان ندادندى،دختران را جز با كسانى كه از اهل بيت ايشان بودند مواصلت نكردندى».نام خانوادههاى بزرگ را در دفاتر ثبت مىكردند.دولتحفظ آن را عهدهدار بود و عامه را از خريدن اموال اشراف منع مىكرد.با وجود اين قهرا بعضى خانوادههاى نجيب به مرور زمان منقرض مىشدند…در ميان طبقات عامه تفاوتهاى بارزى بود.هر يك از افراد مقامى ثابت داشت و كسى نمىتوانستبه حرفهاى مشغول شود مگر آنچه از جانب خدا براى آن آفريده شده بود.»