برچسب ها بـ ‘رقابت’
تصویر نوشته 181
سه شنبه, 29 سپتامبر, 2020کلید توسعه ایران 29
چهار شنبه, 6 می, 2020امروزه برنامه کودک یا بخش کودکان در رسانه ها و مطبوعات،قابلیت ها ،توانایی و کارکردهای زیادی دارند،به طوری که مدرسه نمی تواند با آن ها رقابت کند.
در تلویزیون،اینترنت و ماهواره،هنرمندان با فناوری های پیشرفته و بهره گیری از تمام تجارب جهانی و امکانات وسیع صوتی،بصری و هنری،کار آموزش و انتقال فرهنگ را می کنند.
علاوه بر برنامه کودک،بازی هایی مانند بازی های الکترونیکی رایانه ای و ورزش و مسابقه،عوامل دیگری هستند که نقش تمدن آموزی را امروزه بر عهده دارند.هیچ وقت در گذشته تاریخمان این مقدار بازی ،ورزش،جشنواره و امثال اینها برای کودکان و نوجوانان نداشته ایم. برای مثال، سالانه میلیون ها نسخه بازی های رایانه ای در بازار ایران به فروش می رود.
در این شرایط ،کودکان خودمحور و گردانندگان همه چیز شده اند. می توان این واقعیت یا پدیده را به کودک محوری در دنیای امروز تعریف کرد.
یک پیچ تاریخی دیگر 1
یکشنبه, 15 اکتبر, 2017توافق هسته ای و سیر مراحل لغو تحریم ها،امیدواری هایی در راستای رونق اقتصادی و بهبود وضعیت اقتصادی کشور برانگیخته است،اما به نظر من عادی شدن روابط تجاری با غرب بیشتر جای نگرانی دارد تا خوشحالی!
این موضوع به این معنی نیست که باید از تجدید روابط با آمریکا و اروپا جلوگیری کنیم،که اصولا در دنیای امروزی دیگر امکان چنین کاری وجود ندارد،بلکه به این معنی است که این بار باید با طرح و چشم انداز جدیدی ،دوره جدید را آغاز نماییم.برای تبیین این موضوع لازم است نکات زیر را به یاد بیاوریم:
اول – از زمان شروع روابط گسترده تجاری با اروپا از دویست سال پیش تاکنون،ما همیشه خریدار بوده ایم و آنها فروشنده. تنها مورد استثنا “نفت” است که فرایند انجام این امر را هم آنها طراحی کردند و یاد ما دادند ! در بقیه زمینه ها همچون صادرات فرش و پسته و زعفران و…..چنان مبتدی عمل کرده و می کنیم که هرساله در حال از دست دادن بخش های بیشتری از سهم بازار خود هستیم.
دوم – متاسفانه به علت عدم حکومت “رقابت” بر تجارت داخلی کشور ما،خریدار بسیار بدی هم هستیم،به این معنی که “کیفیت محصول” اهمیتی در کار تجاری ما ندارد و تنها “ارزانترین قیمت ممکن” خرید محصول مورد نظر برای تجار ما مهم است.
سوم – اما خرید ارزان به معنی “فروش ارزان” نیست و به اشکال و بهانه های مختلف ،اجناس بی کیفیت را گرانتر از مشابه خارجی با کیفیت تر به مردم تحمیل می کنیم!
اغراق نیست اگر ادعا کنم که شاکله “فرهنگ تجارت” ما را همین سه اصل تشکیل می دهند.
ایران و ایرانی 100
چهار شنبه, 3 فوریه, 2016فهم نخبگان سياسي از نظام بينالملل تعيينكنندهتر از ساير عوامل است يعني در جهاني زندگي ميكنيم كه فهم مشترك از نظام بينالمللي بسيار مهم است. بر اين اساس مهمترين موضوع در برنامه ششم اين است كه آيا بين نخبگان سياسي ايران فهم مشتركي از نظام بينالمللي وجود دارد؟ اگر اين فهم مشترك وجود نداشته باشد، نميتوانيم در مديريت كشور، افزايش كارآمدي و مشتقات بحث توسعه اقتصادي كار جدي انجام دهيم.
توسعهيافتگي در اصول، بحثي جهاني است و بومي محسوب نميشود، توسعهيافتگي امري جهانشمول است و اصول توسعهيافتگي قابليت گوگلكردن دارد.
هيچ كشوري بدون ارتباطات بينالمللي پيشرفت نميكند؛ رقابت يك بحث بينالمللي است؛ يعني يك كارآفرين، نويسنده و مهندس ايراني زماني پيشرفت ميكند كه در دالانهاي بينالمللي فعاليت كند.
از نظر فرمولي هيچ كشوري را نداريم كه در فضاي داخلي كشور خود فكر، توليد و رقابت كند و بخواهد توليد ناخالص داخلي نسبت به شاخصهاي كلان داشته باشد اما اين امر با جهاني شدن محقق ميشود.
اصول توسعهيافتگي مبتنيبر تجربه بشري است و جنبه بينالمللي دارد و بدون صنعتيشدن، بوروكراسي كارآمد، شايستهسالاري، هماهنگي ميان سه قوه، توزيع عادلانه امكانات، دانشگاههاي حلالمسايل، محوريت توليد فناوري، تصميم اقتصادي غيرسياسي نميتوان توسعه پيدا كرد.
الگوي توسعهيافتگي ميتواند بومي باشد اما اصول توسعهيافتگي، جهاني است و هر كشوري بايد شرايط، زمينهها و پتانسيل خود را بررسي كرده و مشاهده كند در چه زمينههايي استعداد توليد ثروت را دارد.
کوچه مردها 155
چهار شنبه, 4 فوریه, 2015آن زمان هم بین دبیرستان ها برای موفقیت دانش آموزانشان در کنکور رقابت شدیدی در بین بود،بخصوص بین مدارس ملی(که حالا آنها را “غیر انتفاعی” می نامیم).
مدیر مدرسه ما هم برای ما که در سال ششم(سال آخر دبیرستان)بودیم ،تدارکات مفصلی دیده بود و از بهترین دبیران تهران برای تدریس دروس مختلف استفاده می کرد و حتی در بعداز ظهر های پنج شنبه که همه مدرسه تعطیل بود،برای ما کلاس های فوق العاده می گذاشت و با دعوت از اساتید علوم پایه دانشگاه،سعی می کرد ما را با مطالب و سوال های کنکور بیشتر آشنا کند ،ولی مگر ما این موضوع را می فهمیدیم؟!
برای ما حضور در مدرسه،آن هم هنگامی که دیگران تعطیلند،یک واقعه بسیار ناگوار بود و به اشکال مختلف عکس العمل نشان می دادیم.مثلا یک کیلو تخمه آفتابگردان می خریدیم و بین همه بچه ها تقسیم می شد و تا دبیر نگونبخت برای نوشتن چیزی روی تخته برمی گشت،صدای شکستن تخمه و بوی آن فضای کلاس را پر می کرد.یا یک بار یکی از بچه ها یک دستگاه ضبط صوت کوچک به مدرسه آورد و یک ربعی صدای معلم را ضبط کرد و بعد از آن شروع به پخش آن صدای ضبط شده نمود و دبیر بیچاره دید یک نفر دیگر دارد بخوبی صدای او را تقلید می کند و حرف های چند دقیقه پیشترش را عینا تکرار می کند!
در یکی از این روزها دبیر هندسه مخروطات که علت موضوع را فهمیده بود گفت:من حال شما را درک می کنم و برای همین به کلاس مجاور که خالی است می روم و هرکدام از شما که مایلید به درس گوش کنید به آن کلاس بیایید و بقیه می توانید همینجا بمانید و هر کاری می خواهید بکنید.
هنوز حرف های ایشان تمام نشده بود که تمام بچه های شر کلاس به سرعت خود را به کلاس بغلی رساندندو آرام نشستند و چون آن کلاس از کلاس خود ما کوچکتر بود چند نفر آخر که همه از بچه های حسابی و خیلی درسخوان کلاس بودند ،بدون جا بیرون کلاس ایستادندو معلم ما خیلی خیرخواهانه آنها را نصیحت کرد که چرا بخاطر شما چند نفر باید بقیه کلاس از یادگیری محروم شوند و حسابی آن ها سرزنش گرد؟!!!!
سلسله مباحث مدیریتی 26
سه شنبه, 6 ژانویه, 2015اعتقاد به كشور و آينده كشور و آينده مردم ايران باعث خواهد شد تا از مباحث نظري عبور كرده و به راهبردها و سياستهاي جهانشمول و محكخورده جهاني روي آوريم و مانع از بروز بحرانهاي جديد شويم. اگر اينگونه تصميمگيريها و چرخشها صورت نپذيرد، متأسفانه با قواعد علمي ميتوان نتيجه گرفت ايران با يك فرآيند افول پايدار روبرو خواهدشد. مسئله ما ناكارآمدي است و راهحل آن بينالملليشدن است. سيستم، برنامه، تخصص، كيفيت، رقابت و استاندارد منحصراً در سايه روابط گسترده بينالمللي قابل تحقق است. ملتي كه ثروت دارد، ميتواند فرهنگ و ارزشهاي خود را نيز حفظ كند. ملتي كه ثروت دارد ميتواند استقلال و حاكميت سياسي خود را حفظ كند و حكومتي كه توليد ثروت را براي عامه مردم خود تسهيل ميكند به مهمترين منبع مشروعيتيابي سياسي نيز دسترسي پيدا ميكند.
در برابر هر آنچه گفته شد اما يك نقطه باقي ماند. در كشور ما بيش از صدها سايت و تنها در شهر تهران 37 روزنامه به اطلاع رساني، تحليل و تبليغ مشغولند. در اين آشفته بازار خبر و تحليل و تبليغ، فهم دقيق، علمي، سيستماتيك و منصفانه مسايل ايران كار سهلي نيست. در بسیاری از مواقع، مزاج، تعصب، احساس، حسادت، كينهتوزي، تحريف، بزرگنمايي، سياهنمايي در خبر و تحليل و تبليغ و ترويج همه در هم مطرح ميشوند. تميز صواب از ناصواب بسيار مشكل است. تمیز تواضع از تزویر که بعضا با هم آمیخته می شوند، کار هر کسی نیست. بدون ترديد هستند روزنامهها و سايتهايي كه دغدغة كشور و مردم ايران را دارند و به جامعه معيار و آگاهي ميدهند. در عين حال، خلأ تحليل علمي، بيطرف، سيستموار و آيندهنگرانه مشاهده ميشود.
در متدلوژي علوم انساني، كارآمدترين و دقيقترين روش فهم يك پديده، مقايسة آن با پديدههاي مشابه است. شايد براي دستيابي به يك تحليل علمي، سيستماتيك، واقعبينانه و منصفانه از مسايل كشور، مقايسه آن با شاخصهاي كشورهايي مانند تركيه، امارات، كره جنوبي، سنگاپور، مالزي و اندونزي مناسبترين روش باشد
ایران و ایرانی 64
چهار شنبه, 18 ژوئن, 2014خودداری از رقابت مایه تنزل و ضعف پیکره اجتماعی نیز خواهد گردید و هرچه که روحیه رقابتی را تضعیف نماید و چیز دیگری را جایگزین آن نماید محکوم است.حتما بسیاری از خوانندگان این سطور به خاطر دارند که پس از یکی از المپیک های اخیر ورزشکاری از ما که موفق به آوردن مدال در آن المپیک شده بود اعلام کرد اگر او را بدون شرکت در کنکور به دانشگاه نفرستند(به عنوان جایزه) ایران را ترک خواهد کرد و در یک کشور اروپایی هم به کشتی گرفتن و هم به تحصیل خواهد پرداخت.
در همان ایام خود من خبری را از رادیو پیام شنیدم که در پی پیشنهاد دولت استرالیا به شناگری که در همان المپیک سه مدال طلا آورده بود برای شرکت در یک رشته دانشگاهی که نیاز به کسب موفقیت در آزمون ورودی داشت گفت:من از این پیشنهاد احساس توهین و حقارت می کنم چرا که مرا برای موفقیت در امتحانات ناتوان پنداشته اند!
اما آنها هم که توان تهدید و رسیدن به خواسته خود از راه غیر معمولی را ندارند به دادن آدرس و گزارش غلط در باره دیگران می دهند تا فضا برای خودشان خالی گردد. دوستی می گفت مامور بررسی حوادث کارگری به خاطر عدم استفاده از وسایل حفاظت فردی در طرح های عسلویه بودم. در کمال تعجب متوجه شدم آمار حوادث در یکی از طرح ها که مجری خارجی نیز دارد صفر است.بسیار برایم مهم بود که علتش را بیابم.مسئول این امر را در آن شرکت یافتم و از او پرسیدم.گفت: ما پس از مدتی کار در اینجا متوجه شدیم کارکنان ما علاقه زیادی به بدگویی و گزارش از سایر همکاران خود دارند.از این صفت آنان استفاده کردیم و در سطح کارگاه اعلام نمودیم هرکس مورد عدم استفاده یکی از کارکنان را از وسایل حفاظت فردی گزارش نماید به او پاداش کوچکی می دهیم.اوایل گزارشاتی در این مورد داشتیم و حالا همه از ترس گزارش همکارشان همه وسایل را کاملا استفاده می نمایند!
این ویزگی در سطوح اجتماعی نیز بصورت یک صفت ناپسند ملی هم بروز می کند.در گزارشی در یکی از سایتها می خواندم که در ایران هر سی یا چهل سال یک بار باید منتظر یک جنبش اجتماعی بود چرا که ایرانیان همیشه با زنده باد زنده باد و جانفشانی سیستمی را قدرت می بخشند و پس از چند دهه با مرده باد مرده باد و جانفشانی به کنارش می اندازند و دیگری را می آورند.
کوچه مردها 114
چهار شنبه, 4 سپتامبر, 2013
در کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان ،مسابقه تهیه روزنامه دیواری برگزار می گردید.من و یوسف و یک نفر دیگر که در همان کتابخانه با او دوست شده بودیم تصمیم گرفتیم که ما هم روزنامه ای تهیه کنیم.همان روز سه دختر هم سن و سال ما هم همراه ما نزد خانم کتابدار برای این امر ثبت نام کردند و همین امر باعث شده بود که ناخودآگاه بین گروه ما و آن گروه رقابت ویژه ای به وجود بیاید،بخصوص که معمولا ما در دو میز نزدیک به هم و در همان داخل کتابخانه روی روزنامه های خود کار می کردیم.
مقوای بزرگ را کتابخانه به ما داد.برای حاشیه روزنامه ،یک گل بته زیبا که معمولا در نقشه های فرش به کار می رودة،انتخاب کردیم و با کاربن آن را کپی کردیم و چهار طرف مقوای روزنامه را با این گل بته پر نمودیم و در وسط بالای مقوا فقط جایی برای نوشتن نام روزنامه خالی گذاشتیم.یوسف از برادرش که خطاط خوبی بود خواهش کرد که نام روزنامه را(که حالا یادم نیست چه بود)با قلم درشت خطاطی کند و آن را هم با کاربن روی روزنامه و در جای خالی کشیدیم.
اولین اشتباه را اینجا مرتکب شدیم و پیش از اینکه مطالب داخل روزنامه را بنویسیم،حاشیه گلکاری شده را رنگ زدیم.بعد شروع کردیم به نوشتن مطالب،معمولا معرفی یک دانشمند یا شاعر،چند لطیفه کودکانه،یک شعر زیبا و طراحی و گذاشتن یک جدول کلمات متقاطع همراه با وعده جایزه برای حل کنندگان آن و مطالب از این دست،این روزنامه هلای دیواری را پر می کرد.ما نیز به همین گونه عمل نمودیم.اما وقتی که کارمان تمام شد،خودمان هم از نگاه کردن به روزنامه دیواری حالمان به هم می خوردة،چه برسد به دیگران!
خط خیلی بد ما که مطالب را نوشته بودیم به اضافه کثیف شدن حاشیه رنگ سده گل بته های روزنامه،چنان هیبت تاسف برانگیزی به روزنامه ما داده بود که وقتی با نشان دادن آن به خانم کتابدار گفتیم که ترجیح می دهیم از مسابقه کنار بکشیم،بدون معطلی نظر ما را تایید کرد!
فقط مانده بود شکنجه ما از پوزخندهای گروه دختران که روزنامه دیواری خود را خیلی قشنگ درآورده بودند و با دیدن حاصل کار ما زدند زیر خنده و رفتند.این درد را نمی دانستیم به کجا ببریم!؟