اندوه چو آمد،بسی ماند در این دل
شادی چو نسیمی،وزید و گذران کرد
ماییم و هزاران غم یار و سر و همسر
گویی غم عالم در این دل فوران کرد
بس وعده آینده شیرین و گهر بار
دادیم به دل لیک فقط غم دوران کرد
گویی که جهان با دل ما کار ندارد
شادی جهان را به قاف و سبلان کرد