به شهادت تاریخ و شواهد بیشمار،یهودیان مردمی طماع و پولدوست و سرمایه طلب هستند که با همین حربه سعی بر ایجاد شبکه های گسترده اقتصادی،اجتماعی به منظور تسلط و رهبری دنیا دارند و تا بحال نیز به نظر می رسد در کشورهایی در آمریکای شمالی و اروپا و حتی بعضی از کشورهای عربی مسلمان نیز به این مهم دست یافته اند.
لذا یافتن کتابی از یک نویسنده یهودی که بسیار دقیق و موشکافانه به تحلیل و بررسی استبداد فردی و دولتی و حکومتی بپردازد و در طول زندگی خود نیز عملا از اینگونه موارد تبری جسته باشد،برایم بسیار جالب توجه بود و یک بار دیگر به من ثابت شد هر قاعده ای،استثنایی هم می تواند داشته باشد!
نام این نویسنده “مانس اشپربر” می باشد و کتاب مورد نظر من که تالیف ایشان است نیز”نقد و تحلیل جباریت” نام دارد که در ایران دو نفر آن را ترجمه کرده اند: “آقای کریم قصیم” و “آقای دکتر علی صاحبی”.
هردو متن را مطالعه کردم و با وجود اینکه این کتاب در نقد حکومت های مستبد رایش سوم در آلمان و نظام کمونیستی شوروی زمان استالین نوشته شده است،اما دیدم مطالب آن برای عصر و زمانه کنونی نیز جاری است و قابل قبول است.
نگاهی به روند شکل گیری قدرت در کشورهایی همچون ترکیه و مصر و…..گواه من بر این ادعاست.
احساس نمودم خلاصه کردن مطالب این کتاب و تقدیم آن به ساکنان و مهمانان معبد نوعدوستی لازم و مفید می باشد. پس مبادرت به این امر نمودم و از هفته آینده خلاصه مطالب گردآوری شده را به تدریج تقدیم خواهم نمود.امیدوارم برای شما هم خواندنی و مفید فایده باشد.
برچسب ها بـ ‘ترکیه’
نقد و تحلیل جباریت
یکشنبه, 14 جولای, 2019ایران و ایرانی 118
چهار شنبه, 21 دسامبر, 2016منطقه خاورمیانه در نظام بینالملل امروز، تنها منطقهای است که حداقل همکاری و ائتلاف و نزدیکی منافع کشورها در آن مشاهده میشود. از نظر اقتصادی حداقل همگرایی در اين منطقه وجود دارد. از نظر سیاسی، سوءتفاهم و تضاد بنیادی بین کشورها در این منطقه وجود دارد. به لحاظ نظامی هم، کشورها استراتژیهای مستقل ملی خودشان را دارند.
همکاریهای فرهنگی و اجتماعی وجود دارد، اما به اندازهای نیست که کشورها را به هم نزدیک کند. براساس وضعیتی که بین کشورهای این منطقه وجود دارد، میتوانیم بگوییم پرتضادترین منطقه در جهان، خاورمیانه است.
علت اين ناهماهنگي و تضاد چيست؟
به لحاظ علمی و نظری، ریشه این تضاد در این است که هنوز در بسیاری از این کشورها فرایندهای کشور- ملتسازی تحقق پیدا نکرده یا ناقص است یا در مراحل ابتدایی خود قرار دارد و مدتها طول خواهدکشید تا اینکه کشورها به انسجام ملی و حلوفصل موضوع هویت در نهادهای اجتماعیشان برسند.
ترکیه در مقایسه با دیگر کشورهای خاورمیانه، به مبانی ملتسازی و کشورسازی از همه نزدیکتر است. هرچند ترکیه هم در حال تکامل و تعمیق کشور- ملتسازی در داخل است. در آسیا و آمریکای لاتین، اکثر کشورها از خود، جامعه و جهتگیری کشورشان، تعریفي دارند؛ مثلا در کشوری مانند کرهجنوبی بالای 90درصد مردم، اکثریت هیأت حاکمه، بخش خصوصی، سندیکاهای کارگری و جامعه روشنفکری، درباره تعریفشان از کره، اقتصاد، روابطخارجی و بنیانهای قدرتمندشدن، به اجماع رسیدهاند.
به لحاظ نظری، به این، قرارداد اجتماعی میگوییم. وقتیدر یک کشور قرارداد اجتماعی تحقق پیدا کرد، تضادهای درونی آن کم میشود و بهطور طبیعی تضادهایش با محیط خارجی خود را هم به حداقل میرساند. عموم کشورهای آمریکایلاتین این وضعیت را دارند.
ایران و ایرانی 114
چهار شنبه, 26 اکتبر, 2016یک تعریف جامع و رایج بینالمللی از قدرت است که 95 درصد از کشورها این را پذیرفتهاند. تعریف ما از قدرت با تعریف رایج بینالمللی از قدرت خیلی فرق میکند. این تعریف چیست؟ اولا، به اقتصاد در حد ضرورت نگاه میشود. اقتصاد موضوعی است برای معاش انسان و بهدستآوردن آنچه که لازم دارد. اما اقتصاد در کشور ما به معنای مزیت نسبی، تولید ثروت ملی، داشتن یک سهم بازار بینالمللی و اینها نیست. اگر هم سمند را به ونزوئلا میبریم، بیشتر فکرمان سیاسی است تا اقتصادی. پایه اکثریت فعالیتهای بینالمللی ما غیراقتصادی است. الان نقش اقتصادی ترکیه در عراق بهمراتب از ما قویتر است.
به خاطر اینکه آنها سیستم دارند و با دنیا در ارتباط هستند. آخرین و بهترین فناوریها را به عراق میبرند و عراق هم میبیند کارکردن با این کشور برایش خیلی سودمند است. حالا در این چارچوب و در تحلیل واژه رفاقتی که در پرسش شما بود، میتوانم بگویم ما برای دفاع از کشورمان دنبال حوزه نفوذ هستیم. یعنی در کنار هدف اعتقادی- ایدئولوژیک، یک هدف سیاسی- امنیتی هم داریم. در کشور ما این تفکر وجود دارد که ما در جنگ سرد با غرب هستیم، باید مدارهای نفوذ خودمان را گسترش دهیم تا اینکه بتوانیم یک فضای باز و متقابل به دست آوریم. ممکن است حضور ما در یمن هم فرهنگی باشد، هم ایدئولوژیک و هم کمک به شیعیان باشد. اما ضمنا یک کمک سیاسی هم به ما میکند که فرصتهای بازیکردن بیشتری در منطقه داشته باشیم.
شما یک اتومبیل میخواهید بسازید؛ اول نرمافزار کامپیوتری آن را طراحی میکنید. همه فاصلهها آنجا تنظیم میشود. میخواهید یک ساختمان بسازید، همه طبقات، فاصلهها و اندازهها روی کاغذ میآید. هیچ کار عملیای بدون نظریه نیست.
یعنی در تاریخ مدرن ایران از اوایل دوران ناصرالدین شاه به اینسو، نظریهپردازی را دوست داریم؛ ولی کمتر به این توجه میکنیم که چگونه اینها را عملیاتی کنیم
ما باید کاری کنیم که تا 10 سال آینده تولید ناخالص داخلی ایران به 1.5 تریلیون دلار برسد و ما شایسته این هستیم. این خودبهخود به ما بقا و امنیت میدهد. تعاریفی که در کشور ما از امنیت وجود دارد کمی قدیمی است. من معتقدم ایران به خاطر جایگاه، جغرافیا، مساحت و ژئوپلیتیکی که دارد، حتما باید به قدرت نظامی خودش توجه کند. بخش مهمی از کشور ما کویر است. اگر بحران آب را حل نکنیم، کویرمان بیشتر هم خواهد شد.
ایران و ایرانی 112
چهار شنبه, 7 سپتامبر, 2016فرهنگ سیاسی ما ایرانیها به روسیه خیلی نزدیک است. آنها خودشان را خیلی بزرگ میدانند. حس همکاریشان با دنیا کم است. شما چین و روسیه را با هم مقایسه کنید. چین میگوید من با دنیا همکاری میکنم، ياد میگیرم و خودم را حفظ میکنم. الان چین با آمریکا نیم تریلیون دلار تجارت دارد. اما روسها میگویند ملاک، اقتصاد نیست. ملاک، تواناییهای دیگر است. ما ملت بزرگی هستیم. مساحت، منابع طبیعی و تاریخی طولانی داریم. خیلی به ما نزدیک هستند. چینیها هم خیلی مثل ما بودند و زماني خودشان را مرکز ثقل جهان میدانستند. اما الان اینگونه نیستند.
وقتی با دنیا کار کردند، متوجه شدند خیلی جاها ضعف دارند. الان در حال یادگیری در مدیریت، برنامهریزی، بانکداری و صنعت از دنیا هستند. الان بسیاری از شرکتهای دولتی چینی، مدیرانشان را براي گذراندن دورههای عالی به انگلیس و آمریکا میفرستند. هندیها هم خیلی این حالت را داشتند. اما اتفاق خیلی جالبی که در هند افتاد، این بود که هند تا دهه 70 میلادی خیلی تحتتأثیر نظامیان و امنیتیها بود و اینها، شوروی را الگوی خود میدانستند. از اواخر دهه 70، هندیها تعاملشان با نظامیهای آلمان را آغاز کردند.
فهم جهان برایشان خیلی مهم بود. دیدند در دنیا اتفاقات بسیاری میافتد. گفتند ما چگونه میتوانیم قدرتمان را افزایش دهیم و بهتر کنیم؟ چون برای خودشان جایگاه بزرگی قائل بودند. مساحت، تاریخ، جمعیت و قدرت هستهای دارند، بنابراین با آلمان، فرانسه و انگلیس به لحاظ نظامی شروع به همکاری کردند. همکاریهایشان بهتدریج ذهنشان را عوض کرد و اثرات مثبتش را روی غیرنظامیان درون حاکمیت گذاشت.
این نقطه حاکمیتی است. در نیمه دوم قرن بیستم به غیر از غرب اروپا و شمال آمریکا (که توسعه آنها به قرن 17 و 18 برمیگردد)، هر کشوری که پیشرفت کرده است، حاکمیت تصمیم گرفته که تغییر ایجاد کند و این را به قرارداد اجتماعی تبدیل کرده است. شما 20 سال پیش ترکیه را با امروز مقایسه کنید. چه کسی باعث شد که ترکیه به شرایط امروز برسد؟ اولین فرد، تورگوت اوزال بود. با یک نگاه اقتصادی به ترکیه و سیاست خارجی ترکیه، آمد و این ادامه پیدا کرد. حتی وقتی اجویت که چپ است، در ترکیه بهقدرت رسید، همان کار اوزال را ادامه داد. بعد ییلماز و بعد خانم چیللر آمد.
آقای اردوغان هم كه آمد از همه آنها جدیتر و عمیقتر تغییرات از نقطه حاکمیت را شروع کرد. اینها برایشان قدرت مالی ملی مهم بود. بعد آرژانتین، برزیل، شیلی، مکزیک و امارات، مثلا دوبی مدیون یک نفر بیشتر نیست؛ طرز تفکر یک نفر به نام شیخمحمد. شیخمحمد تصمیم گرفت دوبی را به یک مرکز تجاری، مالی و توریستی تبدیل کند. سؤال و مشورت کرد، شرکتها و متخصصان را آورد و آرامآرام این کار را انجام داد.
ایران و ایرانی 110
چهار شنبه, 10 آگوست, 2016ما با دولتهای منطقه، همکاریهای جدی و پایداری نداشتهایم. البته از ديدگاه توسعهگرايان، من این را به فرهنگ ایرانی مرتبط ميدانم. امیدوارم اشتباه کنم، ولی مطالعه و تحقیق و مشاهده، این را به من میگوید. حتي بهلحاظ تاریخی، من از فرهنگ عمومی و رایج ایرانی این را میفهمم كه ایرانیها در سهیمشدن با همدیگر مشکل دارند. بهنظر میرسد که لابهلای رفتارهای فرهنگی ما چنین ناخودآگاهی وجود دارد که اگر من با کسی همکاری کنم، از ابهت، شوکت، جایگاه و امنیتم کم میشود. بنابراین حس همکاری در ایرانیها بسیار کم است. این را ميتوان در ساختمانها، برجها و بین نخبگان فکری مشاهده کرد. شما چند هزار کتاب در غرب میبینید که دو یا چند نفر با هم نوشتهاند؟ اساسا آنها معتقدند کار فکری، یک کار جمعی است. اکثر تکستبوکها یا کتابهای درسی در همه رشتهها- اعم از مهندسی، پزشکی، هنر و علوم انسانی- توسط چندین نفر نوشته شده است؛ اما ما این تفاهم را برای کار جمعی نداریم.
اساسا توسعه یعنی سیستم و سیستم هم یعنی همکاری. این را در رانندگی و فعالیتهای اجتماعی هم میبینید. یک دلیل که ما در ایران نمیتوانیم حزب پایدار تشکیل دهیم؛ همین مسئله همکاری است. در تاریخ ایران میبینید که احزاب، شکل میگیرند و بعد، زود منشعب میشوند. دلیلش این است که مسائل را به صورت صفر و یک میبینند. ما به دیگران میگوییم یا شما حرف ما را قبول کنید یا اینکه بروید کنار؛ ما کار خودمان را میکنیم. در فرهنگ عمومی هم همین رفتار را میکنیم. فکر میکنم نداشتن حس همکاری و اینکه ما خود را معمولا خیلی بزرگتر از آنچه هستیم، میبینیم؛ اجازه نمیدهد در سطح منطقه نیز همکاری کنیم. چهار سال پیش، وقتی ترکیه، سیاستهای متفاوت با ما نسبت به سوریه اتخاذ کرد، بعضی از رسانههای ما الفاظ بسیار ناپسندی درباره سیاست خارجی ترکیه به کار بردند- آنهم ترکیهای که خیلی با آن ارتباط داریم و آمارها نشان میدهد سال گذشته شش میلیون ایرانی به ترکیه رفتهاند- بهايندلیل که ما معتقديم ترکیه هم بايد مثل ما مسائل را ببیند. اگر نمیبیند حتما وابسته است، اشتباه میکند و خیلی القاب دیگر.
این، تا حدودي ریشه فرهنگی دارد و به نحوه فکرکردن ما ایرانیها ربط دارد. بهنظر میرسد در فرهنگ عمومی ما، متفاوتبودن در افکار و باورها، امری نامعقول تلقی میشود. من درباره سیاست صحبت نمیکنم؛ بلکه مسائل اجتماعی و حتی در حیطه مسائل علمی و دانشگاهی ارجاع میدهم. بهنظر میآید ما در صحنه عمومی با فضایی روبهرو میشویم که یکسان فکر کنیم و تلقیات ما از مسائل مشترک باشد. متفاوتبودن در فرهنگ عمومی ما خیلی پسندیده نیست. در بعضی کشورها، متفاوتبودن نوعی حق فردی است. ما با کشورهایی که مواضع متفاوت دارند بسیار سخت کار میکنیم. عرف جهانی این است که باید آنقدر صحبت کرد تا به تفاهم و اجماع رسید.
ایران و ایرانی 108
چهار شنبه, 13 جولای, 2016براي اينكه جامعهاي رشد كند، عموم مفاهیم باید وارد جزئیات شود. الان ما و عربستان 30 سال است میگوییم باید روابطمان خوب باشد. بعد هم میگوییم صداقت و برادری داشته باشیم، همه مسلمان هستیم، اما بعدش تمام میشود! هیچوقت نگفتیم مثلا دانشگاههای ما در چه مقطعی، چه رشتههایی، برای چه مدتی و با چه محتوایی میتوانند تبادل دانشجو کنند. یا در کدام صنایع، میتوانیم با همدیگر همکاری کنیم. ما روابطمان را «ریز» نکردهایم. همیشه با تعارف و کلیات گذشته است؛ درحالیکه اگر روابط آمریکا و ژاپن را مطالعه کنید؛ میفهمید چه جزئیاتی در رابطهشان وجود دارد.
بههرحال میتوانم اینگونه جمعبندی کنم: به اعتقاد من خاورمیانه برای مدتها بیثبات خواهد بود. اين گفته، دلایل علمی دارد. با اتفاقاتی که در آمریکا افتاده، بازیگران محلی و منطقهای نقش مهمتری از بازیگران بینالمللی خواهند داشت. این موضوع در سالهای اخیر برای اولینبار است که رخ میدهد. رقابت صفر- یک بین بازیگران اصلی منطقه وجود دارد؛ یعنی ایران، ترکیه، مصر و عربستان که این، تضاد و تنش را تعمیق میبخشد و بیشتر میکند. روابط اقتصاد حداقلی بین این کشورها وجود دارد؛ حدود شش درصد. روابط اقتصادي تا زمانیکه مسائل سیاسی و امنیتی بین این کشورها بهبود پیدا نکند، همچنان در حاشیه خواهد بود. این وضعيت را با آسیا و آمریکای لاتین مقایسه کنید که روابط اقتصادی آنها روزبهروز بيشتر به هم گره میخورد و قفل میشود.
از آنجا كه از نظر اقتصادي درحال قفلشدن به همدیگر هستند، مسائل سیاسی و امنیتی آنها هم، اصلاح و بهبود پیدا میکند. دراينبين، کشورهای خارجی هم دنبال منافع خودشان هستند: فروش اسلحه، دسترسی به نفت و گاز یا دسترسی به بازارهای مصرفی. احتمالا حضور مستقیم بازیگران بینالمللی در منطقه کمرنگتر شود و حضورشان غیرمستقیم خواهد بود و تضاد بین بازیگران منطقهای افزایش پیدا خواهد کرد. اروپا درحال به دستآوردن سهم بیشتری در خاورمیانه است؛ هم اقتصادی و هم نظامی. روسیه همچنان در ورود و دخالت در منطقه، محتاط است و نقش سنتی دوره شوروی را دیگر ندارد، چراکه امکاناتش محدود است. همچنین اولویتهای خود را جاهای دیگری، مانند چین تعریف کرده است. چین هم حضور خود را در خاورمیانه، صرفا اقتصادی، بانکی و مالی تعریف میکند.
ایران و ایرانی 106
چهار شنبه, 15 ژوئن, 2016منطقه خاورمیانه در نظام بینالملل امروز، تنها منطقهای است که حداقل همکاری و ائتلاف و نزدیکی منافع کشورها در آن مشاهده میشود. از نظر اقتصادی حداقل همگرایی در اين منطقه وجود دارد. از نظر سیاسی، سوءتفاهم و تضاد بنیادی بین کشورها در این منطقه وجود دارد. به لحاظ نظامی هم، کشورها استراتژیهای مستقل ملی خودشان را دارند.
همکاریهای فرهنگی و اجتماعی وجود دارد، اما به اندازهای نیست که کشورها را به هم نزدیک کند. براساس وضعیتی که بین کشورهای این منطقه وجود دارد، میتوانیم بگوییم پرتضادترین منطقه در جهان، خاورمیانه است.
به لحاظ علمی و نظری، ریشه این تضاد در این است که هنوز در بسیاری از این کشورها فرایندهای کشور- ملتسازی تحقق پیدا نکرده یا ناقص است یا در مراحل ابتدایی خود قرار دارد و مدتها طول خواهدکشید تا اینکه کشورها به انسجام ملی و حلوفصل موضوع هویت در نهادهای اجتماعیشان برسند.
ترکیه در مقایسه با دیگر کشورهای خاورمیانه، به مبانی ملتسازی و کشورسازی از همه نزدیکتر است. هرچند ترکیه هم در حال تکامل و تعمیق کشور- ملتسازی در داخل است. در آسیا و آمریکای لاتین، اکثر کشورها از خود، جامعه و جهتگیری کشورشان، تعریفي دارند؛ مثلا در کشوری مانند کرهجنوبی بالای 90درصد مردم، اکثریت هیأت حاکمه، بخش خصوصی، سندیکاهای کارگری و جامعه روشنفکری، درباره تعریفشان از کره، اقتصاد، روابطخارجی و بنیانهای قدرتمندشدن، به اجماع رسیدهاند.
به لحاظ نظری، به این، قرارداد اجتماعی میگوییم. وقتیدر یک کشور قرارداد اجتماعی تحقق پیدا کرد، تضادهای درونی آن کم میشود و بهطور طبیعی تضادهایش با محیط خارجی خود را هم به حداقل میرساند. عموم کشورهای آمریکایلاتین این وضعیت را دارند.
ایران و ایرانی 105
چهار شنبه, 18 می, 2016كشورهايي كه نسبتا با ثبات و ثروتمند هستند مانند: عربستان، آذربايجان، تركيه، كويت، امارات و قطر و كشورهاي بيثبات با چالشهاي جدي مانند: افغانستان، عراق، سوريه، فلسطين و پاكستان، و كشورهايي در حاشيه مانند اردن، مصر و لبنان، آن قدر منابع در اين محدوده مهم است كه مكانيسمهاي حفظ و ثبات خود را پيدا ميكند.
كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس 2تريليون و 600ميليارد دلار دارايي دارند و كيفيت زندگي در اين منطقه تقريبا براي 150سال آينده حفظ خواهد شد. كانون استراتژي مخالفان ايران اين است كه ايران ضعيف باقي بماند.
كانون مذاكرات هستهيي ضعيف نگه داشتن ايران است و تلاشها بر اين متمركز است كه در رسيدن منابع ملي و مالي به ايران تاخير ايجاد كنند. به نظر ميرسد ماهيت اين كار سياسي است نه فني.
اولويت سيستم بر خواستهها، منافع و سليقههاي فردي، حركت از مديريتهاي فردي به مديريتهاي ساختاري، حركت ابهت فرد به مهارتهاي فرد، اجازه بروز و ظهور استعدادهاي شهروندان ازجمله موارد مهم در ساختارمند شدن است. به عنوان مثال يك ايراني كمتر ميتواند نام يك مسوول كره جنوبي را نام ببرد زيرا كره جنوبي يك سيستم است اما در كشور ما همچنان فرد است كه كليدي است و بيشتر در مورد فرد صحبت ميشود. استاد دانشگاه شهيد بهشتي ادامه داد: در كشور ما دليل كليدي فرهنگي و فكري توسعهنيافتگي اين است كه از فرد به سيستم حركت نكردهايم و واژه سيستم در نظام رفتاري و فكري بسيار ضعيف است.
امكانات، سرمايه و درآمد، مديريت كارآمد و تخصصي شدن تصميمگيري، كار و تعامل ببنالمللي و بهكارگيري اقشار مختلف اجتماعي در مسير پيشرفت حايز اهميت است.
سياست خارجي مطلوب اين است كه ضرورت حركت سياست خارجي در ريل الزامات رشد اقتصادي باشد و از سوي ديگر ساير كشورها نبايد از پيشرفت ايران هراس داشته باشند بلكه محيط بينالمللي بايد محيطي براي يادگيري، اثرگذاري و اثرپذيري و ايجاد فرصت باشد.
تعطيلي هيجانات در رفتار سياست خارجي، پرهيز در استفاده از لغاتي مانند حتما، يقينا، 100درصد در حوزه بينالمللي و اصول نهايي مورد نظر حاكميت در هركشوري اين است كه هر زمان حكومت در مقام ميانجي در ميان جريانها قرار گرفت ميتواند به سمت پيشرفت حركت كند و از سوي ديگر حاكميت علاقهمند به كشور و آينده شهروندان، وجود اختلاف فقط در سطح سياستگذاريها، فهم دقيق محيط بينالمللي از موارد ديگري است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.