داستانی را از کتاب “نورالعلوم” نوشته شیخ ابوالحسن خرقانی برایتان می آورم:
دو برادر بودند که مادری مریض داشتند.
با خود قرار گذاشتند که هر روز به نوبت یکی به عبادت بپردازد و دیگری به پرستاری مادر.
چون روز اول گذشت ،برادری که عبادت می کرد از دیگری خواست تا باز هم به عبادت مشغول باشد و او به تیمار مادر بپردازد.برادرش پذیرفت و این مطلب آنقدر ادامه داشت تا مادر حالش خوب شد و به زندگی عادی بازگشت.
چون عمر برادر عابد به سر رسید ،متوجه شد که نزد خداوند ثواب برادرش بسیار بیش از او بوده است و این را ظالمانه دانست که من همه این مدت به عبادت و نیایش و خدمت تو مشغول بوده ام،چگونه اجر او بیش از من است؟
پاسخ آمد: