در شمال شهر مهد کودک هایی هست که خانمها با ماشین های شاسی بلند یک میلیاردی دقیقا دم در مهد پارک می کنند که اگر اجازه دهید تا داخل مهد هم می آیند،کسی می آید و بچه را سوار می کند.این رفتار یک الگو است.سوال اصلی این است که این کودک چه چیزی از این فضا خواهد آموخت؟ ایم مادر چرا نباید ماشینش را برای دقایقی هم که شده رها کند و با فرزندش قدم بزند؟ بالاخره این اجتماعی شدن چیست؟
در ژاپن پیرزن صدساله را می آورند و به او یاد می دهند که برای بچه هانباید داستان های اژدها تعریف کند و باید داستان دیگری تعریف کند،چرا که دنیا تغییر کرده است!
جمله دیگری هم بود که من همه جا آن را عنوان می کنم.بچه ها باید شاد باشند،اما باید یاد بگیرند که شادی تقسیم نشده،تنها یک اندوه بزرگ شده است و این را باید در ایران آموزش دهیم. در ایران زگهواره تا گور کنکور بخوان،شده است!
در ژاپن دیدم که خانه ها کوچک و مدارس یزرگ شده اند.من یک مثال ساده بزنم،دانش آموزانی که در مهدکودک هستند،یک کوله پشتی زیبایی پشتشان دارند و این بچه ها باید از مانعی بگذرند که آب جاری هست و سنگ های عجیب و غریب وجود دارد و بچه ها باید مواظب باشند نیفتند.به جای آنکه برای بچه ها پل بسازند،آنها را به خودشان واگذار می کنند ،آنها طناب به دوطرف می بندند و می گویند به هم کمک می کنیم و از رودخانه می گذریم. این همان همبستگی و همزیستی مسالمت آمیز است و این ذهن پیش ساخته علیه دختران نیز با این کار از بین می رود.
برچسب ها بـ ‘الگو’
کلید توسعه ایران 63
چهار شنبه, 13 ژانویه, 2021کلید توسعه ایران 56
چهار شنبه, 25 نوامبر, 2020زنده یاد محمد امین قانعی راد در مطلبی تحت عنوان” در نظام آموزشی کنونی،اکنون کودک بی ارزش می شود” ، میفرماید:
در آموزش و پرورش توسعه گرا ،اکنون انسان قربانی و فدای آینده ای می شود که قرار است بیاید.
من به آموزش و پرورش همیشه از دید اجتماعی نگاه می کنم.آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی برای خود استقلال دارد.آموزش در خدمت تقویت ظرفیت تفکر انسان قرار دارد و برای رسیدن به این ظرفیت،اندیشه ای به تکوین یک سازمان اجتماعی می پردازد که می تواند الگویی برای ساخت جامعه نیز باشد. این سازمان اجتماعی ،به انسان به عنوان یک سوژه تفکر نگاه می کند تا به عنوان یک سوژه اقتصادی یا سیاسی در یک سازمان بوروکراتیک.بر اساس نگاه رایج، آموزش و پرورش به عنوان یک دستگاه برای ساخت نیروی انسانی برای آینده کشور و به یک معنا برای توسعه تلقی می شود. مدرسه دانش آموز می گیرد که برای آینده توسعه ایجاد کند.
این رویکرد توسعه گرایانه با یک نوع ارزش زدایی از انسان همراه است. اکنون کودک یعنی آنچه الان کودک است بی ارزش می شود،آنچه قرار است کودک در آینده بشود اهمیت پیدا می کند.در آموزش و پرورش توسعه گرا ،اکنون انسان قربانی و فدای آینده ای می شود که قرار است بیاید.
کلید توسعه ایران 30
چهار شنبه, 13 می, 2020همچنین در آموزش هایی که دانش آموزان می بینند نیز ردپای فرایندهای جهانی شدن را می توان دید.بسیاری از کودک های دبستانی امروزه موسیقی و زبان های خارجی یاد می گیرندو با فیلم ها و برنامه کودک های ماهواره ها سرگرم می شوند.
بسیاری از مواد درسی علمی ،آموزشی،روش های آموزش،استفاده از فناوری های اطلاعات،بخش مهمی از فرایند جهانی شدن است که دانش آموزان هم اکنون با آن ها سرو کار دارند.تخته سیاه،گچ و حتی نیمکت دیگر از مدارس جمع شده یا در حال جمع شدن است.
به علاوه ،تمام وجوه مادی و معنوی مدرسه دگرگون شده و این دگرگونی ادامه می یابد. تعامل بین دانش آموز و معلم،ساخت اجتماعی مدرسه و معماری فضاهای مدرسه،به شدت تحت تاثیر فرایندهای جهانی شدن است.
الگوی تعامل دانش آموز و معلم نیز دستخوش تحول چشمگیری است. در گذشته معلم با اتکا به اقتدار سنتی برخاسته از مکتبخانه و خانواده پدرسالار دارای اقتدار بی چون و چرا نسبت به دانش آموزان بود،اما اکنون این اقتدار در نتیجه فروکش کردن اقتدار و ارزش های پدرسالاری و حاکمیت بیشتر ارزش های فردگرایانه،توجه بیشتر به حقوق بشر و گسترش ارزش های کودک سالارانه ،اقتدار سنتی معلم با چالش جدی مواجه است
نقد و تحلیل جباریت 21
یکشنبه, 8 دسامبر, 2019در چنين شرايطي فرد قدرت طلب خودكامه، حل سريع بحران و ايجاد رفاه و آسايش ابدي را بشارت مي دهد، البته ممكن است كسان ديگري نيزباشند كه وعده هايي از اين قبيل بدهند، اما فرد قدرت طلب عامل بسيار مهم و اساسي تري را پيش مي كشد: اسطورة دشمن ! اين دشمن كيست؟ همساية نزديك! و هر كسي همسايه اي دارد كه از او بدش بيايد ! آيا كسي واقعاً پيدا مي شود كه چنين همسايه اي نداشته باشد؟ دشمن نامبرده، عينيت همان خاكستر حقارت هاست شيوة كار بدين گونه است كه هواداران فرد قدرت طلب خودكامه، نمونه و الگوي ملت محسوب شده، از خانواده اي اصيل به شمار مي روند و تبديل به نجيب زادگاني مي شوند كه به واسطة پيوند با فرد قدرت طلب خودكامه اصالت خود را به اثبات مي رسانند. بنابراين فرد خودكامه قبل از هرگونه اقدام عملي براي كمك به دست فروش ورشكستة ما، هدايايي اين چنيني را به او تقديم مي كند.
اولاً آن كه فرد خودكامة قدرت طلب معادله هاي پيچيده را به صورت ساده و همه فهم بازنويسي مي كند، يعني جهان و روابط پيچيده و مرموز آن را بر مبناي عوامل بسيار سطحي و به راحتي قابل درك از دو نوع سياه يا سفيد، خوب يا بد، خير يا شر رسم مي كند. حالا حتي دست فروش ما نيز مي تواند به راحتي از قضايا سردرآورد و بفهمد كه چرا در شرايطي كه بعضي ها خوب زندگي مي كنند، او متحمل اين همه رنج و دشواري است.
دوم آن كه فرد قدرت طلب در فرآيند دست يابي به قدرت احساس كينه و دشمني مردم را تحريك كرده، به آن مشروعيت مي بخشد. فرد خودكامه با رنگ و بوي اعتقادي دادن به اين احساسات آن را پديد ه اي شريف و اصيل نشان مي دهد. احساساتي كه در گذشته مي بايست نهفته و پنهان مانده و ابراز آن باعث شرم مي شد و همواره در مقايسة خود به ديگران يك احساس حقارت را برمي انگيخت كه براي فرار از آن مجبور بود ديگران وداشته هاي آن ها را يكسره نفي كند، حال با طرز تلقّي جديد باعث افتخار وسربلندي مي شود. حالا مي توان بخل و حسادت ورزيدن را بدون آن كه فكر
كنيم نسبت به ديگران رشك برده يا تنگ نظري مي كنيم به كار بنديم واين چنين ميل به تخريب و ويران گري ارزش هاي موجود شعله ور شده و رد صحنة عمل فعال مي شود كه البته اين خود مقولة عجيبي است.سوم آن كه فرد قدرت طلب در روند كسب قدرت به آدم هاي خُرده پا نوعي احساس وجود و ثبات مي بخشد. فرد قدرت طلب به او چنين القا مي كند كه” وقتي تو و من به عنوان ما با هم وحد داشته باشيم، مي توانيم به راحتي همة معضلات را حل كنيم . هيچ كس جز من نگران وضع تو نيست. تو بخشي از وجود مني و من پاره اي از تو”.
کلید توسعه ایران 11
چهار شنبه, 13 نوامبر, 2019آقای محسن رنانی در مطلبی تحت عنوان” کودکی و توسعه در ایران” می فرماید:
حاکمان ما از میان مردم ایران برآمده اند و توانایی های آنان نیز فراتر از جامعه ای که از آن برامده اند نیست.در فرایند توسعه،مجموعه ساختار و توانمندی های ذهنی تعیین کننده است. در واقع،مسئله اصلی در فرایند توسعه در ایران این بوده است که ما نیروی انسانی توسعه خواه به اندازه لازم و کافی در اختیار نداشته ایم.
مرحوم دکتر حسین عظیمی تاکید داشت اگر می خواهیدبدانید که فردی،توسعه گرا هست یا خیر،تنها به شعارها،سخنان،ایده ها و نظرهای او بسنده نکنید،بلکه دقت کنید که او در اطراف خود چه کسانی را بعنوان همکار برمی گریند. این تعیین می کند که آیا رفتار . الگوی رفتار او توسعه گراست یا خیر؟ اینکه آیا این افراد مهارت توسعه آفرینی دارند یا خیر؟
اینجا سوییس نیست 2
شنبه, 2 فوریه, 2019اوز 4 دانشگاه و 36 مدرسه دارد که همه آنها را خیرین شهر ساختهاند اما فقط مراکز آموزشی اوز نیست که ساخته خیرین است، در این شهر هرچیزی که به چشم میآید، از خیابان و ساختمانها و مراکز دولتی و آب انبار و ایستگاه تصفیه آب و موزه و کتابخانه و در و دیوار، ساخته شهروندان است. هدایتالله نامی این وضعیت را در یک جمله خلاصه میکند: «اگر در این شهر مشارکت مردمی وجود نداشت، اصلاً چیزی وجود نداشت.»
اما این شهر کوچک سنینشین نه وابسته به کشاورزی است و نه صنعت، پس این همه سرمایه اجتماعی و مشارکت عمومی و این سطح از فرهنگ شهروندی از کجا میآید؟ من برای یافتن پاسخ این پرسش دو روز به اوز سفر کردم و به این نتیجه رسیدم که چنین سفری برای همه روزنامهنویسان، جامعهشناسان، نظریهپردازان توسعه، اقتصاددانان و سیاستمداران لازم است تا الگویی زنده از همه مفاهیم عالی توسعه یافتگی را از نزدیک لمس کنند. این شهر، تنها شهری است که بهعنوان یک گزارشنویس، در آن با ناله و ناامیدی سر و کار نداشتم. اوز یکی از زندهترین شهرهای ایران است.
ایران و ایرانی 112
چهار شنبه, 7 سپتامبر, 2016فرهنگ سیاسی ما ایرانیها به روسیه خیلی نزدیک است. آنها خودشان را خیلی بزرگ میدانند. حس همکاریشان با دنیا کم است. شما چین و روسیه را با هم مقایسه کنید. چین میگوید من با دنیا همکاری میکنم، ياد میگیرم و خودم را حفظ میکنم. الان چین با آمریکا نیم تریلیون دلار تجارت دارد. اما روسها میگویند ملاک، اقتصاد نیست. ملاک، تواناییهای دیگر است. ما ملت بزرگی هستیم. مساحت، منابع طبیعی و تاریخی طولانی داریم. خیلی به ما نزدیک هستند. چینیها هم خیلی مثل ما بودند و زماني خودشان را مرکز ثقل جهان میدانستند. اما الان اینگونه نیستند.
وقتی با دنیا کار کردند، متوجه شدند خیلی جاها ضعف دارند. الان در حال یادگیری در مدیریت، برنامهریزی، بانکداری و صنعت از دنیا هستند. الان بسیاری از شرکتهای دولتی چینی، مدیرانشان را براي گذراندن دورههای عالی به انگلیس و آمریکا میفرستند. هندیها هم خیلی این حالت را داشتند. اما اتفاق خیلی جالبی که در هند افتاد، این بود که هند تا دهه 70 میلادی خیلی تحتتأثیر نظامیان و امنیتیها بود و اینها، شوروی را الگوی خود میدانستند. از اواخر دهه 70، هندیها تعاملشان با نظامیهای آلمان را آغاز کردند.
فهم جهان برایشان خیلی مهم بود. دیدند در دنیا اتفاقات بسیاری میافتد. گفتند ما چگونه میتوانیم قدرتمان را افزایش دهیم و بهتر کنیم؟ چون برای خودشان جایگاه بزرگی قائل بودند. مساحت، تاریخ، جمعیت و قدرت هستهای دارند، بنابراین با آلمان، فرانسه و انگلیس به لحاظ نظامی شروع به همکاری کردند. همکاریهایشان بهتدریج ذهنشان را عوض کرد و اثرات مثبتش را روی غیرنظامیان درون حاکمیت گذاشت.
این نقطه حاکمیتی است. در نیمه دوم قرن بیستم به غیر از غرب اروپا و شمال آمریکا (که توسعه آنها به قرن 17 و 18 برمیگردد)، هر کشوری که پیشرفت کرده است، حاکمیت تصمیم گرفته که تغییر ایجاد کند و این را به قرارداد اجتماعی تبدیل کرده است. شما 20 سال پیش ترکیه را با امروز مقایسه کنید. چه کسی باعث شد که ترکیه به شرایط امروز برسد؟ اولین فرد، تورگوت اوزال بود. با یک نگاه اقتصادی به ترکیه و سیاست خارجی ترکیه، آمد و این ادامه پیدا کرد. حتی وقتی اجویت که چپ است، در ترکیه بهقدرت رسید، همان کار اوزال را ادامه داد. بعد ییلماز و بعد خانم چیللر آمد.
آقای اردوغان هم كه آمد از همه آنها جدیتر و عمیقتر تغییرات از نقطه حاکمیت را شروع کرد. اینها برایشان قدرت مالی ملی مهم بود. بعد آرژانتین، برزیل، شیلی، مکزیک و امارات، مثلا دوبی مدیون یک نفر بیشتر نیست؛ طرز تفکر یک نفر به نام شیخمحمد. شیخمحمد تصمیم گرفت دوبی را به یک مرکز تجاری، مالی و توریستی تبدیل کند. سؤال و مشورت کرد، شرکتها و متخصصان را آورد و آرامآرام این کار را انجام داد.
بوروکراسی کنترلی 1
سه شنبه, 10 نوامبر, 2015ﺑﯽ ﺗﺮدﯾﺪ ﺷﮑﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و اﻗﺘﺼﺎدي اﻣﺮوز در ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻪ ﭼﻬﺎر دﻫﻪ ﻧﻔﯽ اﻟﮕﻮﻫﺎي ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ داري و ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ ﺳﺎﻣﺎن ﯾﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ .اﯾﻦ ﻧﻈﻢ ﺟﺪﯾﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ را ﻣﯽ ﺗﻮان ﻣﺘﺎﺛﺮ از ﺳﻪ وﯾﮋﮔﯽ داﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺮوﮐﺮاﺳﯽ ﮔﺴﺘﺮده دوﻟﺘﯽ اﻧﺠﺎﻣﯿﺪه اﺳﺖ.ﻣﺮاد اﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ از ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﯿﺮي اﺻﻄﻼح ﺑﺮوﮐﺮاﺳﯽ ﺑﺮداﺷﺖ ﻣﻨﻔﯽ و اﻧﺘﻘﺎدي آن ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ اﺳﺖ و آن ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎر اداري و ﺗﻮﻟﯿﺪي (اﻋﻢ از ﻧﺮم اﻓﺰاري و ﺳﺨﺖ اﻓﺰاي) اﺳﺖ ﮐﻪ از ﻧﺎﺣﯿﻪ يِ اﻗﺘﺪار ﻣﺪﯾﺮان دوﻟﺘﯽ ﺑﺎ ﻧﻔﯽ ﺟﻮﻫﺮ رﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮآوري ﺑﺎ ﻫﻤﺮاﻫﯽ ﮔﺴﺘﺮده ﺗﮑﻨﻮﮐﺮات ﻫﺎ ، ﺗﻮان اﻗﺘﺼﺎد ﻣﻠﯽ را ﺻﺮف ﺗﻮﺟﯿﻪ اﻣﺘﯿﺎزات و ﮐﻨﺘﺮل ﻧﯿﺮوي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﮐﺮده اﺳﺖ ﺑﻪ ﻃﻮري ﮐﻪ ارزﯾﺎﺑﯽ ﺗﻮان ﻣﻠ ﯽ و ﺣﻀﻮر در ﺗﻮﺳﻌﻪ يِ ﺟﻬﺎﻧﯽ را از دﺳﺖ داده اﺳﺖ . ﭘﯿﺶ از ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ وﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎي ﺷﮑﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺟﺪﯾﺪ و ﺑﺮاي ﺑﻪ دﺳﺖ دادنِ ﻓﻬﻢ ﮐﻠﯽ از ﺑﺮوﮐﺮاﺳﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه ، ﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ دوﻟﺖ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻮدﺟﻪ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﻪ ﺑﻮدﺟﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎي دوﻟﺘﯽ و ﺟﻤﻊ ﻫﺮ دو ﺑﻮدﺟﻪ يِ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎدي ﺳﺎل 1394 ﮐﻪ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎ ﮐﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ داﺧﻠﯽ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺟﺎري ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻣﻮرد ﻣﺪاﻗﻪ ﻗﺮار ﮔﯿﺮد .در اﯾﻦ ﺑﺎره ﻣﯽ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭼﻬﺎرم ﺑﻮدﺟﻪ ﮐﻞ ﮐﺸﻮر در ﻧﻬﺎد ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰي و ﺳﻪ ﭼﻬﺎرم ﺑﺎﻗﯿﻤﺎﻧﺪه ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎي دوﻟﺘﯽ در ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ وزارﺗﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎ ، ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ و ﻧﻬﺎدﻫﺎي دوﻟﺘﯽ ﻗﺮار دارد .
از حیث به کارگیری جمعیت در سن کار (از 15ﺳﺎل تا 65 سال) ﻣﯽ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﮐﻪ اﻣﺮوز ﻓﻘﻂ ﺣﺪود ﯾﮏ از ﭼﻬﺎرم ﺟﻤﻌﯿﺖ ﮐﺸﻮردر اﯾﻦ ﺑﺮوﮐﺮاﺳﯽ اﺷﺘﻐﺎل دارﻧﺪ و ﭼﺸﻢ ﺟﻮان ﻫﺎ و ﭘﯿﺮان ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ آﻧﺎن ﺟﻤﻌﯿﺖ زﻧﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻓﻌﺎل اﻧﺪك دوﺧﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ . و ﻧﺮخ ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﻗﺘﺼﺎدي در اﺛﺮ ﮐﺎرﮐﺮد اﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ، در حدود 36 درصد گزارش می شود که با میانگین جهانی که حدود 62درﺻﺪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ فاصله بسیار عمیقی دیده می شود.ﻓﺎﺻﻠﻪ يِ ﺑﯿﻦ اﯾﻦ دو ﻧﺮخ ﻧﺸﺎن از وﺟﻮد ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮ ﺑﻪ وﯾﮋه ﺑﺮايِ زﻧﺎن و ﺿﺮورت ﮐﻨﺘﺮل اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﮐﻪ در ﺗﻌﺮﯾﻒ اﯾﻦ ﺑﺮوﮐﺮاﺳﯽ ﺑﻪ آن اﺷﺎره ﺷﺪ ، دارد. ﺑﺎري ﺑﻪ ﻃﻮر ﺧﻼﺻﻪ ﺗﻤﺎم اﻗﺘﺼﺎد ﮐﺸﻮرﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ در ﻣﻬﺎر و ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮوﮐﺮاﺳﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.