شبی سی و چند کس از درویشان و جوانمردان نزد ابوالحسن انطاکی جمع شدند و او را گرده ای نان بود،چنانکه پنج مرد را دشوار بس باشد.نان ها همه پاره کردند و چراغ بکشتند و بر سر سفره نشستند تا نان خورند و هر یکی دهان می جنبانید تا دیگران پندارند که همی خورد.
چون سفره برداشتند،نان بر حال خود بود و هیچ یک نخورده بود ند جهت ایثار به دیگران.
عبدالرزاق کاشانی
برچسب: ابوالحسن انطاکی, ایثار, جوانمرد, چراغ, درویش, سفره, عبدالرزاق کاشانی, گرده نان